معنی فارسی و جمله با lose + تلفظ صوتی

I've lost my way home.

من راه خانه ام را گم کردم.

He lost his leg in a car accident.

او پایش را در تصادف از دست داد.

She was about to lose her husband to a younger woman.

او نزدیک بود شوهرش را به خاطر یک زن جوان از دست دهد.

Sara lost her husband.

سارا همسرش را از دست داد (همسرش مرد).

Anna lost the baby.

آنا بچه را از دست داد (زنده به دنیا نیامد).

She wondered if she was losing her mind.

برایم سوال بود که آیا او داشت عقل خود را از دست می داد.

He tried to lose them.

او سعی کرد تا از دست آن ها فرار کند.

I'm sorry. You've lost me.

ببخشید. من نمی فهمم.

Lose the attitude, okay?

این نگرش را بنداز دور. باشه؟