برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با locate
ترجمه و جمله با locate
(فعل) مکان یابی کردن، محل چیزی را پیدا کردن – بنا نهادن، مستقر کردن (مثال سوم) - be located in, near, on در جایی قرار داشتن (مثال آخر)
The mechanic is still trying to locate the source of the problem.
آن مکانیک هنوز در تلاش است تا محل منبع مشکل را پیدا کند.
We tried to locate the source of the sound.
ما تلاش کردیم منبع صدا را پیدا کنیم.
The company decided to locate its headquarters in Texas.
شرکت تصمیم گرفت تا مرکز فرماندهی خود را در تگزاس مستقر کند.
The palace was located in the middle of a forest.
آن کاخ در وسط جنگل قرار داشت.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: