معنی فارسی و جمله با lecture

a lecture on human rights

یک سخنرانی درباره حقوق بشر

Her father gave her a lecture about doing better in school.

پدرش او را درباره بهتر کار کردن در مدرسه مورد نکوهش قرار داد.

I know I should stop drinking—don't give me a lecture about it.

من می دانم که باید مست کردن را ترک کنم – برایم سخنرانی نکن.

He lectures in art at the local school.

او در مدرسه محلی درباره هنر سخنرانی می کند.