عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با interrupt

interrupt

فعل

US تلفظ صوتی/ˌɪntəˈrʌpt/

interrupts; interrupted; interrupting

(فعل) در حرف کسی پریدن – ایجاد وقفه کردن در کار – تغییر دادن یا متوقف کردن یکنواختی چیزی

Please don't interrupt me while I'm talking.

لطفاً وقتی دارم حرف می زنم میان حرف من نپر.

The game was interrupted several times by rain.

مسابقه چندین بار با بارش باران دچار وقفه شد.

There were no other buildings to interrupt the view of the valley.

هیچ ساختمان دیگری وجود نداشت که از منظره آن دره جلوگیری کند. (گوینده در حال نگاه کردن به دره است و ساختمانی غیر از ساختمان او در مقابلش نیست که نگذارد او، دره را کامل ببیند)

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) از ادامه یافتن چیزی جلوگیری کردن

The intense heat is occasionally interrupted by periods of cool weather.

تداوم گرمای شدید گاهگداری توسط دوره هایی از باد خنک قطع می شود.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها