برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با in
ترجمه و جمله با in
(حرف اضافه) برای اشاره به مکان چیزی (در) – داخل چیزی (درون، داخل) – برای اشاره به اینکه چیزی یا کسی جزئی یا متعلق به چیزی است
I held her in my arms.
من او را در بغلم گرفتم. (اشاره به مکان)
I threw it in [=into] the garbage.
من آن را درون سطل زباله ریختم. (داخل چیزی)
یک صحنه در یک فیلم (اشاره به تعلق)
(حرف اضافه – ادامه بررسی معنی واژه) هر حالت و شرایطی که معنی (در) داشته باشد – برای اشاره به شکل یا روش یا فرم چیزی - in and out یعنی درگیر بودن به صورت مکرر
It happened in the 1930s.
آن در دهه 1930 رخ داد.
He has a pain in his shoulder.
او دردی در شانه اش دارد.
یک نوشته به زبان فرانسه (اشاره به روش یا فرم)
She was in and out of trouble for many years.
او برای چندین سال درگیر مشکل بود (وارد یک مشکل می شد و خارج می شد ولی بعد وارد یک مشکل دیگر می شد و بعد خارج می شد و به همین منوار)
in
قید
(قید) داخل چیزی – وارد ایستگاه شدن مسافر یا خود وسیله – خیلی صمیمی با کسی
She opened the door and went in.
او در را باز کرد و وارد شد.
We were locked in.
ما داخل گیر کردیم.
I can't drink coffee with milk in.
من نمی توانم قهوه را با شیر داخل آن بخورم. (بدون شیر می خورم)
Are your parents in?
آیا والدینت داخل هستند؟
آیا هنوز قطار وارد ایستگاه نشده؟
She was in with the city's most powerful people.
او با افراد بسیار قدرتمند این شهر رابطه صمیمی داشت.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: