برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با impatient
ترجمه و جمله با impatient
(صفت) عجول، بی طاقت، بی تحمل، بی تاب – بد اخلاق – impatience (اسم) بی صبری، بی تابی (مثال آخر) – impatiently (قید) با بی صبری
Don’t be impatient, you’ll get your turn.
عجول نباش، نوبت تو هم می رسد.
He was impatient to become the new boss.
او برای رئیس جدید شدن بی تاب بود.
Try not to be too impatient with her.
سعی نکن نسبت به او خیلی بد اخلاق باشی.
She grew impatient with the others.
او با بقیه بد اخلاق بود.
His impatience to leave was obvious.
بی تابی او برای رفتن واضح بود.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: