برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با host
ترجمه و جمله با host
(اسم) میزبان یک میهمانی یا میزبان یک میهمان – مجری برنامه تلویزیونی و غیره – حیوان یا گیاهی که درون یک حیوان یا گیاه دیگر زندگی می کند یا از آن تغذیه می کند
We were greeted at the front door by our host.
میزبانمان جلوی در به ما خوش آمد گفت.
مجری یک برنامه گفت و گو
Such viruses enter the host cell and then rapidly multiply inside the cell before killing it.
ویروس های اینچنینی وارد سلول میزبان می شوند و سپس قبل از اینکه آن سلول را بکشند، به سرعت درون آن تکثر می شوند.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) انبوه، شمار زیاد - play host to میزبانی کردن
host
فعل
hosts; hosted; hosting
(فعل) میزبانی کردن
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: