عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با heat

heat

اسم

US تلفظ صوتی/ˈhiːt/

heats

(اسم) گرما – هوای گرم – سیستم گرمایشی یک ساختمان و غیره

the heat of the sun

گرمای خورشید

the intense heat of a fire

گرمای شدید آتش

She doesn't like the heat.

او هوای گرم را دوست ندارد.

the desert's dry heat

هوای گرم و خشک کویر

The house uses electric/gas/oil/solar heat.

سیستم گرمایشی برقی / گازی / نفتی / خورشیدی خانه.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) احساس قوی و معمولا از نوع خشم و تندی - in the heat of passion یا in the heat of the moment یعنی در احساسی ترین یا عصبانی ترین لحظه و حد ممکن در آن موقعیت (مال دوم و سوم) - سرزنش

It's a topic that generates a lot of heat.

این عنوانی است که خشم زیادی ایجاد می کند.

The crime was committed in the heat of passion.

آن جنایت در عصبانی ترین لحظه اتفاق افتاده بود. (مجرم خیلی عصبانی بود)

She said things in the heat of the moment that she later regretted.

او چیزهایی در عصبانی ترین لحظه گفت که بعدا پشیمان شد.

He took/got a lot of heat for his decision.

او به خاطر تصمیمش خیلی سرزنش شد.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) دوره رقابت ورزشی - in heat آماده تولید مثل، آماده جفت گیری

The top two finishers in each heat will move on to the finals.

دو نفر برتر هر دوره به فینال می روند.

The cat is in heat.

این گربه آماده جفت گیری است.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) in the heat of the moment گرم بود یک کاری کرد یا یک چیزی گفت، عصبانی بود یک کاری کردن (مثال اول) - put the heat on sb تشویق کردن یا فشار آوردن کسی برای انجام کاری - take the heat off sb کمی از شدت انتقادات کاستن، کمی از فشار کار کم کردن (مثال دوم) - the heat is on زمان سخت کوشی و فشار کار آغاز شده است

She didn't mean it - she said it in the heat of the moment.

او منظوری نداشت. عصبانی بود یک چیزی گفت.

The change in the deadline takes the heat off the office staff.

تغییر در زمان ضرب الاجل کمی فشار را از رو کارمندان اداره کم کرد.

heat

فعل

heats; heated; heating

(فعل) گرم کردن، گرم شدن - heat up گرم شدن، فعال شدن یا شدت یافتن

It costs a lot to heat this house.

گرم کردن این خانه هزینه زیادی دارد.

The morning started out cold but it heated up quickly.

صبح، سرد شروع شد ولی هوا به سرعت گرم شد.

Their conversation started to heat up.

گفتگوی آنها داغ شد.

Competition between the two companies is heating up.

رقابت بین این دو رقیب دارد شدت می یابد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها