برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با get off
ترجمه و جمله با get off
get off
فعل
(فعل) جایی را ترک کردن، مخصوصا اگر شروع یک مسافرت باشد (مثال اول) – کار روزمره خود را تمام کردن و از محل کار خارج شدن (مثال دوم) – از هواپیما، اتوبوس یا قطار پیاده شدن – نامه یا بسته ای را برای کسی فرستادن (مثال سوم) – خوابیدن (مثال چهارم)
We got off early on our camping trip.
ما صبح زود برای مسافرت به قصد اتراق کردن خودمان، بیرون زدیم.
I get off early on Fridays.
من جمعه ها، زود از محل کار خارج میشوم.
I got that letter off this morning.
من امروز صبح آن نامه را ارسال کردم.
I went to bed but couldn’t get off to sleep.
من به تخت خواب رفتم ولی نتوانستم بخوابم.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) بچه را خواباندن – به ارگاسم رسیدن – تبرئه شدن، از مجازات در رفتن (مثال اول) - get off easy/lightly از مسدومیت شدید در یک حادثه جدی گریختن (مثال دوم) – جزئی از بدن خود مانند دست یا پا را از جایی برداشتن (مثال سوم)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: