عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با get off

get off

فعل

(فعل) جایی را ترک کردن، مخصوصا اگر شروع یک مسافرت باشد (مثال اول) – کار روزمره خود را تمام کردن و از محل کار خارج شدن (مثال دوم) – از هواپیما، اتوبوس یا قطار پیاده شدن – نامه یا بسته ای را برای کسی فرستادن (مثال سوم) – خوابیدن (مثال چهارم)

We got off early on our camping trip.

ما صبح زود برای مسافرت به قصد اتراق کردن خودمان، بیرون زدیم.

I get off early on Fridays.

من جمعه ها، زود از محل کار خارج میشوم.

I got that letter off this morning.

من امروز صبح آن نامه را ارسال کردم.

I went to bed but couldn’t get off to sleep.

من به تخت خواب رفتم ولی نتوانستم بخوابم.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) بچه را خواباندن – به ارگاسم رسیدن – تبرئه شدن، از مجازات در رفتن (مثال اول) - get off easy/lightly از مسدومیت شدید در یک حادثه جدی گریختن (مثال دوم) – جزئی از بدن خود مانند دست یا پا را از جایی برداشتن (مثال سوم)

A good lawyer got him off.

یک وکیل خوب او را تبرئه کرد.

She got off very lightly in the accident.

او از آن تصادف قصر در رفت.

Get your hands off me!

دستت را از روی من بکش!

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها