عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با gain

gain

فعل

US تلفظ صوتی/ˈgeɪn/

gains; gained; gaining

(فعل) به دست آوردن یک چیز مفید یا سودمند یا مثبت – افزایش یافتن در وزن یا قد یا سرعت یا مقدار (مثال سوم) – دادن چیزی به کسی، منتج شدن (مثال آخر)

You’ve got nothing to lose and everything to gain.

تو واقعاً چیزی برای از دست دادن نداری و همه چیز برای دست یافتن داری.

She has gained confidence since the World Championships.

او از زمان قهرمانی دنیا اعتماد به نفسش زیاد شده است. (اعتماد به نفس پیدا کرده است.)

I've gained weight recently.

وزن من اخیرا زیاد شده است.

Her hard work gained her their respect.

سخت کوشی او به احترام گذاشتن آن ها منتج شده است.

(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) عقب افتادن ساعت (مثال اول) - gain on sb/sth به شخص یا چیز مورد تعقیب نزدیک تر شدن - gain time زمان خریدن، به تعویق انداختن

The clock gains less than a second a year.

این ساعت هر سال کمتر از یک ثانیه عقب می افتد.

gain

اسم

gains

(اسم) دستاورد – منفعت، سود (مثال دوم و سوم) – افزایش (مثال چهارم و پنجم) - no pain, no gain یا no gain without pain نابرده رنج گنج میسر نمیشود

economic gains

دستاوردهای اقتصادی

He acted only for his own personal/political gain.

او تنها برای منفعت شخصی/سیاسی خودش کار کرد.

He was fired for abusing his position for his own personal gain.

او به دلیل سو استفاده از موقعیتش جهت منفعت شخصی اخراج شد.

a gain in weight

افزایش در وزن

Stocks ended the day with a moderate gain.

بازار سرمایه روز را با یک افزایش متعادل به پایان رساند.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها