برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با funny
ترجمه و جمله با funny
(صفت) بامزه – عجیب (مثال دوم و سوم) – feel funny احساس ضعف، احساس بیماری (مثال آخر)
She told me the funniest joke.
او بامزه ترین جک را به من گفت.
Something funny is going on next door.
اتفاق عجیبی در همسایگی در جریان است.
That’s funny – I’m sure I left my keys here, but now I can’t find them.
عجیب است – مطمئنم کلیدهایم را اینجا جا گذاشتم ولی الان نمی توانم آن ها را پیدا کنم.
He felt a little funny after taking a pill on an empty stomach.
او بعد از اینکه با معده خالی یک قرص خورد، کمی احساس ضعف کرد.
funny
قید
(قید) به طور عجیب
He looked at me funny.
او به طور عجیبی به من نگاه کرد.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: