برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با flavor
ترجمه و جمله با flavor
(اسم – در بریتیش flavour) مزه چیزی (مثال اول) – طعم خوب (مثال دوم) – چاشنی که به غذا یا نوشیدنی اضافه میشود تا طعم آن را بهتر کند (مثال سوم)
different flavors of ice cream
طعم های مختلفی از بستنی
غذا مزه نداشت.
artificial flavors
طعم دهنده های مصنوعی
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) یک ویژگی یا کاراکتر یا استایل خاص – یک نوع یا ورژن از چیزی - the flavor of the month چیزی یا کسی که سر زبان ها است یا محبوب است
Foreign visitors gave a truly international flavor to the occasion.
بازدیدکننده های خارجی واقعاً شخصیت بین المللی به این مراسم دادند.
flavor
فعل
flavors; flavored; flavoring
(فعل) چاشنی اضافه کردن به چیزی، طعم دادن به چیزی
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: