برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با fit
ترجمه و جمله با fit
(فعل) مناسب و به اندازه بودن یا کردن – مناسب بودن - fit the bill مناسب برای هدفی خاص (مثال سوم)
The jacket fits you perfectly.
این ژاکت کاملا مناسب شما است. (اندازه شما است)
این کار به خوبی مناسب اوست.
این کارت گرافیک جدید برای این کار مناسب است.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) be fit to burst with پر از چیزی بودن - if the shoe fits (wear it) اینکه به کسی بگویید که حقیقت یا انتقاد را بپذیرد - fit to drop خیلی خسته - fit in الف: جا افتادن و پذیرفته شدن در یک گروه (مثال اول) ب: مناسب و متناسب بودن (مثال دوم) ج: جا شدن درون چیزی - fit sb/sth in جا کردن کسی یا چیزی در برنامه زمانی خود (مثال سوم)
She never really fitted in at school.
او هرگز در مدرسه جا نیافتاد.
This remote job really fits in with my shy personality.
این کار در منزل خیلی متناسب با شخصیت خجالتی من است.
The doctor can fit you in this morning.
این دکتر میتواند امروز شما را ببیند.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) fit sth up تامین کردن وسایل مورد نیاز جایی (مثال اول) - fit sb up پاپوش دوختن برای کسی - fit sth out تامین کردن وسایل مورد نیاز جایی یا کسی
We've fitted up this room as a nursery.
ما این اتاق را به عنوان شیرخوارگاه تجهیز کرده ایم.
fit
صفت
fitter; fittest
fit
اسم
fits
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: