برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با enter
ترجمه و جمله با enter
(فعل) وارد شدن، داخل شدن – شرکت کردن در مسابقه یا آزمون – اعتراض یاد دادخواستی که به صورت رسمی ثبت شود
Knock before you enter.
قبل از وارد شدن در بزنید.
Over a thousand children entered the competition.
بیش از هزار کودک در رقابت شرکت کردند.
He entered a plea of not guilty.
او دادخواستی مبنی بر عدم گناه کاری ثبت کرد.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) enter on/upon شروع کردن، وارد چیزی شدن (مثال اول) - enter the picture/scene وارد صحنه شدن، وارد معرکه شدن - enter your mind/head به ذهن رسیدن یا خطور کردن
countries newly entering upon industrialization
کشورهایی که به تازگی شروع به صنعتی شدن کرده اند
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: