برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با engineer
ترجمه و جمله با engineer
(اسم) مهندس – راننده قطار
He is an engineer at a large electronics company.
او مهندس یک شرکت بزرگ الکترونیک است.
a flight engineer
یک مهندس پرواز
The engineer stopped the train.
راننده قطار را نگه داشت.
engineer
فعل
engineers; engineered; engineering
(فعل) مهندسی کردن یا مدیریت کردن یا برنامه ریزی کردن هوشمندانه یک برنامه یا یک وسیله یا یک جلسه و غیره (مثال اول) – تغییر دادن ساختار ژنتیکی یک حیوان یا گیاه
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: