برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با engage
ترجمه و جمله با engage
(فعل) استخدام کردن – جلب کردن توجه یا علاقه و غیره – حمله کردن و درگیر شدن با دشمن
She decided to engage a personal assistant.
او تصمیم گرفت یک دستیار شخصی استخدام کند.
The story engaged my interest.
آن داستان توجه مرا جلب کرد.
The troops prepared to engage the enemy.
نیروها آماده شدند تا با دشمن درگیر شوند.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) جا انداختن چیزی مانند چرخ یا گیره و غیره - engage in الف: انجام دادن کاری (مثال سوم) ب: کسی وارد چیزی یا کاری کردن - engage with الف: توجه ویژه ای که کسی یا چیزی کردن ب: قاطی شدن با کسی یا درگیر شدن با چیزی یا در چیزی (مثال چهارم)
As I released the clutch, the gears engaged.
وقتی کلاچ را رها کردم، دنده جا افتاد.
The gears won’t engage.
دنده ها جا نمی رود.
At school he engaged in various sports.
در مدرسه او چندتا ورزش متفاوت انجام میدهد.
The wheel engages with the cog and turns it.
چرخ با چرخ دنده درگیر می شود و آن را می چرخاند.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: