برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با element
ترجمه و جمله با element
(اسم) المان (عنصر) – یک مقدار کم یا کوچک (مثال دوم) – (شیمی) عنصر (مثال سوم) - elements هوای سرد یا طوفانی (مثال چهارم)
They had all the elements of a great team.
آن ها تمام المان ها را برای تشکیل یک تیم داشتند.
There was an element of truth in what she said, but it was an exaggeration.
کمی حقیقت در گفته های او وجود داشت ولی بزرگ نمایی بود.
Different atoms of the same element are called isotopes.
به اتم ها مختلف از یک عنصر، ایزوتوپ می گویند.
The tent was our only protection from the elements.
چادر تنها محافظ ما در آن هوای سرد بود.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) be in your element در یک جا یا موقعیتی که برای شما دلنشین است بودن - be out of your element در یک مکان یا موقعیتی که برای شما دشوار و ناراحت کننده است بودن (مثال اول)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: