عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با dull

dull

صفت

US تلفظ صوتی/ˈdʌl/

(صفت) کسل کننده، خسته کننده (boring - مثال اول) - غیر شفاف، کدر (در مورد رنگ) مات (مثال دوم) - (در مورد نوک چیزی) کند، غیر تیز (مثال سوم)

a dull movie

یک فیلم کسل کننده

dull brown

قهوه ای مات

a dull pencil

یک مداد کند

(صفت - ادامه بررسی معنی واژه) (در مورد صدا) غیر شفاف، خفیف (مثال اول) - (در مورد درد) خفیف (مثال دوم) - ابری، گرفته (مثال سوم) - احمق - (در اقتصاد) راکد

I heard a dull thud from the kitchen.

صدای تپ تپ خفیفی از آشپزخانه شنیدم.

a dull ache in her back

درد خفیفی در کمر او

a dull winter sky

آسمان گرفته زمستانی

(صفت - ادامه بررسی معنی واژه) dull as dishwater خیلی کسل کننده - dull as ditchwater خیلی کسل کننده

dull

فعل

dulls; dulled; dulling

(فعل) کدر شدن، شفافیت خود را از دست دادن - فروکش کردن، آرام شدن - کند شدن لبه تیز چیزی

They gave her morphine to dull the pain.

آن ها به او مورفین دادند تا درد را آرام کنند.

The ax was dulled from use.

تبر به دلیل استفاده زیاد، کند شد.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها