برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با drill
ترجمه و جمله با drill
(اسم) دریل، مته (وسیله ای برای سوراخ کردن دیوار و ... - دو مثال اول) - تمرین (مخصوصا تمرین نظامی - مثال سوم) - drill sergeant گروهبانی که وظیفه تمرین دادن را بر عهده دارد - تمرین فیزیکی یا ذهنی که به صورت مکرر انجام میشود تا مهارت افزایش یابد (مثال آخر)
an electric drill
یک مته برقی
a drill bit
نک مته (bit قسمت انتهایی یک مته برقی یا هر وسیله ای شبیه با آن که درون دیوار و ... فرو میرود)
military drill
تمرین نظامی
The students do vocabulary drills every Monday.
دانش آموزان هر شنبه، لغت تمرین میکنند.
(اسم - ادامه بررسی معنی واژه) know the drill آشنا بودن با روند چیزی یا کاری - ردیفی از بذرهایی که توسط ماشین بذر کار کاشته میشود - ماشین بذر کار - پارچه کتانی
drill
فعل
drills; drilled; drilling
(فعل) سوراخ کردن با مته - تمرین دادن، تمرین و تکرار کردن، گوشزد كردن (مثال دوم و سوم) - (در ورزش) ضربه زدن - drill into چیزی را در کله کسی فرو کردن و به او یاد دادن (مثال آخر)
The dentist drilled the tooth.
دندان پزشک آن دندان را سوراخ کرد.
The players were drilled in practice.
نوازنده ها به صورت عملی تمرین داده شدند.
The sergeant was drilling the new recruits.
گروهبان، تازه استخدام شده ها را آموزش میداد.
The teacher tried to drill into our heads the capital of every country.
معلم سعی کرد پایتخت همه کشورها را به ما یاد بدهد.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: