برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با dig
ترجمه و جمله با dig
(فعل) کندن زمین – کندن چیزی از درون زمین – جستجو کردن
We could only dig down a few feet.
ما فقط می توانستیم چند فوت بکنیم.
I'll dig some potatoes for lunch.
من مقداری سیب زمینی برای ناهار می کنم.
These detectives won't stop digging until they find out what happened.
کاراگاه ها تا بفهمند چه اتفاقی افتاده است، جستجو را متوقف نخواهند کرد.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) dig for (something) در جستجویی چیزی جایی را کندن، به دنبال چیزی گشتن - dig in الف: چیزی را با کندن خاک در آن مخلوط کردن (مثل کود) ب: سنگر کندن و در آن قرار گرفتن (مثال اول) - dig in your heels یا dig your heels in از تغییر خودداری کردن یا نپذیرفتن - dig into الف: چیزی را با کندن خاک در آن مخلوط کردن (مثل کود – مثال دوم) ب: شروع به خوردن چیزی کردن (مثال سوم) ج: جستجو کردن (مثال چهارم) د: فشار دادن چیزی در چیز دیگر، یا فرو کردن چیزی درون چیز دیگر (مثال آخر)
The soldiers dug themselves in.
سربازها برای خود سنگر درست کردند.
dig the fertilizer into the soil
کود را درون خاک مخلوط کردن
He dug into his bowl of pasta.
او شروع به خوردن ماکارونی کرد.
Will you dig a little into her past and see what you find?
آیا می توانی کمی در گذشته او جستجو کنی تا ببینی چی پیدا میکنی؟
I dug two posts into the ground.
من دو تیرک درون خاک فرو کردم.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) dig out الف: چیزی را با جستجو بدست آوردن (مثال اول) ب: چیزی را از درون خاک یا برف یا جایی بدست آوردن - dig up الف: بیرون کشیدن یا پیدا کردن چیزی با حفاری زمین ب: بدست آوردن اطلاعات - to dig up (the ) dirt on someone اطلاعاتی علیه کسی بدست آوردن - dig your own grave قبر خود را کندن (مثال دوم)
dig
اسم
digs
(اسم) سقلمه – انتقاد یا فحش – حفاری – digs اتاق اجاره ای
an archaeological dig
حفاری باستان شناسی
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: