برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با credit
ترجمه و جمله با credit
(اسم) خرید نسیه – اعتبار مالی – اعتبار یا خوش نامی
We bought our sofa on credit.
مبل خودمان را نسیه خریدیم.
The bank refused further credit to the company.
بانک از اعتبار بیشتر برای شرکت خودداری کرد.
Her credit isn't good anywhere now.
الان اعتبار او در هیچ جا خوب نیست.
(اسم – ادامه بررسی واژه) پولی که به حساب بانکی شما افزوده می شود، تراکنش بانکی – اعتبار انجام کاری، تمجید (مثال سوم) – معدل دانش آموز یا دانشجو
credit
فعل
credits; credited; crediting
(فعل) شارژ کردن حساب بانکی – ستایش کردن، تمجید کردن (مثال دوم) – شناخته شدن یا نسبت دادن یک کار به کسی
$50 000 has been credited to your account.
50 هزار یورو داخل حساب شما شارژ شده است.
He was credited with saving their lives.
او به خاطر نجات جان آن ها مورد ستایش قرار گرفت.
She is credited as being the first woman to play the sport professionally.
او به عنوان اولین زنی که این ورزش را به صورت حرفه ای بازی می کند شناخته می شود.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: