عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با crash

crash

اسم

US تلفظ صوتی/ˈkræʃ/

crashes

(اسم) تصادف – صدای بلندی که ناشی از شکست یا ضربه خوردن چیزی است (ترق) – سقوط در بحث اقتصاد و بازار (مثال سوم)

It is not clear what caused the crash.

واضح نیست که چه چیزی باعث تصادف شد.

The tree fell with a great crash.

درخت با یک صدای تَرَق افتاد.

They lost thousands of dollars in the stock market crash.

آن ها هزاران دلار را در سقوط بازار سرمایه از دست دادند.

crash

فعل

crashes; crashed; crashing

(فعل) بدون دعوت یا بلیط وارد جایی شدن – به شدت به چیزی برخورد کردن یا تصادف کردن به طوری که باعث خسارت شدید یا نابودی شود (مثال دوم) – با صدای بلند فرو ریختن یا برخورد کردن و غیره

Some guys tried to crash the party but they weren’t allowed in.

چند نفر سعی کردند بدون دعوت وارد مهمانی شوند ولی به آن ها اجازه داده نشد.

She crashed into another car.

او با یک خودروی دیگر تصادف کرد.

The walls crashed down around them.

دیوار ها اطراف آن ها فرو ریخت.

(فعل – ادامه بررسی واژه) از کار ایستادن کامپیوتر (مثال اول) – خوابیدن (مثال دوم) – سقوط کردن اقتصاد و سرمایه (مثال سوم) – بدون دعوت وارد جایی شدن - crash and burn کاملا شکست خوردن

My computer keeps crashing.

کامپیوتر من مدام کراش می کند.

I was so tired after work, so I crashed on the sofa.

بعد از کار خیلی خسته بودم بنابراین روی مبل خوابیدم.

They lost thousands of dollars when the stock market crashed.

وقتی بازار سرمایه سقوط کرد، آن ها هزاران دلار از دست دادند.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها