برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با compromise
ترجمه و جمله با compromise
(اسم) سازش، توافقی که با کوتاه آمدن از خواسته ها یا نظر خود حاصل میشود – تغییر یا لطمه ای که ناشی از تغییر است (مثال سوم)
compromise
فعل
compromises; compromised; compromising
(فعل) سازش کردن، مصالحه کردن – به خطر انداختن، تحت شعاع قرار دادن (endanger - مثال دوم) – آسیب زدن، خدشه دار کردن (impair) – زیر سوال بردن (مثال سوم)
They are unwilling to compromise on this issue.
آن ها تمایلی به سازش کردن درباره این موضوع ندارند.
Her goal was to run a successful business without compromising her principles.
هدف او راه اندازی یک کسب و کار موفق بدون تحت شعاع قرار دادن اصول اخلاقی اش بود.
He had already compromised himself by accepting her invitation.
او همان زمان هم با قبول کردن دعوت آن دختر خودش را زیر سوال برده بود.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: