برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با compose
ترجمه و جمله با compose
(فعل) شکل دادن، تشکیل دادن (مثال اول) - be composed of something تشکیل شدن (مثال دوم) – ساخت یا نوشتن یک قطعه موسیقی یا سرودن یک قطعه شعر یا یک نوشته ادبی (مثال سوم)
At that time, women composed only 5 percent of the UK forces.
در آن زمان، زنان تنها 5 درصد از نیروهای بریتانیا را تشکیل میدادند.
Water is composed of hydrogen and oxygen.
(مولکول) آب از هیدروژن و اکسیژن تشکیل شده است.
She composed this poem for her mother.
او این شعر را برای مادرش سروده است.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) ترتیب دادن به المان های موجود در یک نقاشی یا عکس یا یک صحنه نمایش به طوری که منظور سازنده آن را به صورت خاصی به مخاطب برساند (مثال اول) – خود را آرام کردن، بر احساسات خود غلبه کردن (مثال دوم)
I like the way she composes her photographs.
من روشی را که او با آن عکس هایش را ترتیب داده، دوست دارم.
She took several deep breaths to compose herself.
او چند نفس عمیق کشید تا خود را آرام کند.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: