برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با clash
ترجمه و جمله با clash
(فعل) درگیر شدن لفظی یا فیزیکی (مثال اول) – بد جلوه کردن کنار هم (مثال دوم) – در تضاد بودن با هم (مثال سوم) – با به هم کوبیدن دو جسم فلزی تولید صدا کردن یا صدایی که از این طریق تولید میشود (مثال چهارم)
Troops clashed near the border.
نیروهای نظامی نزدیک مرز درگیر شدند.
او رنگ هایی به تن کرده بود که کنار هم بد جلوه میکردند.
Their personalities clash.
شخصیت آن ها با هم متفاوت است.
The cymbals clashed.
سنج ها به صدا در آمدند.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) مقارن شدن یا همزمان شدن دو رویداد (conflict)
clash
اسم
clashes
(اسم) درگیری کوتاه – تفاوت یا تضاد (مثال دوم) – چکاچک برخورد دو فلز، صدایی که از برخورد دو فلز تولید میشود (مثال سوم) – تقارن یا همزمانی دو رویداد (مثال آخر)
violent clashes between police and protesters
درگیری های خشونت آمیز بین پلیس و معترضین
We have a personality clash.
ما به لحاظ شخصیتی با هم در تضاد هستیم.
the clash of swords
چکاچک شمشیرها
In the new schedule, there's a clash between Algebra and Biology.
در برنامه درسی جدید، جبر و زیست شناسی همزمان هستند.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: