برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با challenge
ترجمه و جمله با challenge
(اسم) یک کار بسیار دشوار (چالش) – محل تردید در هدف یا درستی چیزی (مثال دوم) - رقابت
Germany faces broad challenges in the coming years.
آلمان در سال های پیش رو با چالش های وسیعی روبرو می شود.
Because of the way this research was done, its findings are open to challenge.
طوری که این تحقیق پایان یافت، یافته هایش قابل تردید است.
The governor barely survived a challenge from an unknown opponent in the primary.
فرماندار به سختی در رقابتی با یک رقیب ناشناس در انتخابات درون حزبی پیروز شد. (the primary انتخابات درون حزبی)
challenge
فعل
challenges; challenged; challenging
(فعل) به رقابت دعوت کردن – به چالش کشیدن چیزی
The other candidates challenged the president to take part in a debate.
کاندیداهای دیگر، رئیس جمهور را به شرکت یک مناظره دعوت کردند.
This discovery challenges traditional beliefs.
این یافته باورهای سنتی را به چالش می کشد.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: