برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با bury
ترجمه و جمله با bury
(فعل) دفن کردن یک مرده (مثال اول) – مخفی کردن چیزی با گذاشتن آن زیر خاک (مثال دوم) – چیزی را با چیزی پوشاندن (مثال سوم)
She killed him and buried him in back yard.
او آن مرد را کشت و در حیاط پشتی دفن کرد.
سگ آن استخوان را زیر خاک مخفی کرد. (دفن کرد)
The car was buried under two feet of snow.
خودرو زیر دو فوت برف دفن شده بود.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) به فراموش سپردن (مثال اول) – توپ را با قدرت زیاد به درون دروازه فرستادن، یا به داخل محدوده دروازه شلیک کردن – bury the hatchet پایان دادن به خصومت ها – dead and buried الف: مرده ب: منسوخ شده (مثال دوم)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: