عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با board

board

اسم

US تلفظ صوتی/ˈboɚd/

boards

(اسم) تخته (دو مثال اول) – هیات امناء، هیئت مدیره (مثال سوم) – تابلو اعلانات – گروهی از مردم، شورا، انجمن (مثال آخر)

She wrote it on the board.

او آن را روی تخته نوشت.

a whiteboard

یک وایت بورد (تخته سفید)

members of the board

اعضای هیئت مدیره

a member of the advisory board

یک عضو از شورا توصیه کننده

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) وعده غذایی که در یک مکان اجاره ای موقت مانند هتل داده میشود و جزئی از قرارداد حضور شما است (مثال اول) - half board بعضی از وعده های غذایی - full board همه وعده های غذایی – boards امتحان ورودی دانشگاه (در آمریکا - مثال دوم) - the boards دیوار کوتاه چوبی که دور تا دور یک زمین حاکی ساخته میشود (در آمریکا) - across the board برای همه، شامل همه - go by the board یا go by the boards (US) منسوخ شده، رها شده - on board الف: سوار بر قطار یا هواپیما و غیره (مثال سوم) ب: همراه کردن، شامل گروهی که موافق باشند

He paid $100 a week for bed and board.

او 100 دلار بابت یک هفته جای خواب و غذا پرداخت کرد.

to pass the boards

قبول شدن در امتحان

He got on board the boat.

او سوار قایق شد.

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) sweep the board همه جوایز ممکن را برنده شدن - take (something) on board مدنظر قرار دادن چیزی - tread the boards به عنوان یک بازیگر روی استیج ایفای نقش کردن

board

فعل

boards; boarded; boarding

(فعل) سوار هواپیما، قطار و غیره شدن یا کردن (مثال اول) – پوشاندن یا بستن چیزی با چوب (مثال دوم) – غذا دادن در هتل و غیره – پول غذا را دادن (مثال سوم)

Passengers are waiting to board.

مسافران منتظر سوار شدن هستند.

board up a broken window

پنجره شکسته را با چوب پوشاندن

Many students board at the college.

خیلی از دانشجویان در دانشگاه بابت غذا پول میدهند.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها