برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با blind
ترجمه و جمله با blind
(صفت) کور، نابینا (مثال اول) – go blind کور شدن – ناتوان بدن در دیدن حقیقت یا قضاوت درست و غیره (کور - مثال دوم) – کورکورانه (مثال سوم) – برای توصیف احساسی که قدرت فکر کردن و منطقی بودن را از انسان میگیرد
a blind man
یک مرد نابینا
She seems blind to his faults.
به نظر او متوجه تقصیرات خود نیست. (نسبت به تقصیرات خود کور است)
blind loyalty
وفاداری کورکورانه
(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) یک آزمایش علمی که در آن افراد اطلاعی از مطالعه شدن یا نحوه مطالعه ندارند (مثال اول) – کور (مانند یک گوشه از خیابان – مثال دوم) - (as) blind as a bat کم بینا - the blind افراد کور - the blind leading the blind یعنی کسی که خودش مطمئن نیست، کس دیگری که او هم مطمئن نیست را راهنمایی میکند - turn a blind eye نادیده گرفتن – blindness (اسم) کوری
blind
فعل
blinds; blinded; blinding
(فعل) باعث کوری شدن – باعث کوری موقت شدن – کور شدن و ناتوانی در دیدن حقیقت
She was blinded by love.
او به دلیل عاشقی توانایی دیدن حقیقت را نداشت. (عشق او را کور کرده بود)
blind
اسم
blinds
blind
قید
(قید) بدون دید - rob somebody blind پول کسی را با حقه از او گرفتن - blind drunk خیلی مست
to fly blind
بدون دید پرواز کردن (به دلیل مه یا طوفان و غیره)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: