عضویت

تماس با ما
بخش های مختلف وب سایت کوبدار

منو

top of the page

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با blind

blind

صفت

US تلفظ صوتی/ˈblaɪnd/

blinder; blindest

(صفت) کور، نابینا (مثال اول) – go blind کور شدن – ناتوان بدن در دیدن حقیقت یا قضاوت درست و غیره (کور - مثال دوم) – کورکورانه (مثال سوم) – برای توصیف احساسی که قدرت فکر کردن و منطقی بودن را از انسان میگیرد

a blind man

یک مرد نابینا

She seems blind to his faults.

به نظر او متوجه تقصیرات خود نیست. (نسبت به تقصیرات خود کور است)

blind loyalty

وفاداری کورکورانه

(صفت – ادامه بررسی معنی واژه) یک آزمایش علمی که در آن افراد اطلاعی از مطالعه شدن یا نحوه مطالعه ندارند (مثال اول) – کور (مانند یک گوشه از خیابان – مثال دوم) - (as) blind as a bat کم بینا - the blind افراد کور - the blind leading the blind یعنی کسی که خودش مطمئن نیست، کس دیگری که او هم مطمئن نیست را راهنمایی میکند - turn a blind eye نادیده گرفتن – blindness (اسم) کوری

a blind clinical trial

یک تست پزشکی پنهان

a blind curve

یک پیچ کور

blind

فعل

blinds; blinded; blinding

(فعل) باعث کوری شدن – باعث کوری موقت شدن – کور شدن و ناتوانی در دیدن حقیقت

She was blinded by love.

او به دلیل عاشقی توانایی دیدن حقیقت را نداشت. (عشق او را کور کرده بود)

blind

اسم

blinds

(اسم) یک پرده یا کاغذ یا یک لایه از جنس پلاستیک که جلوی پنجره آویزان میشود تا جلوی دید یا ورود آفتاب را بگیرد (shade) – مخفی گاه، محل مخفی شدن حین شکار یا دیدن حیوانات وحشی – حقه (مثال آخر) - draw the blinds/curtain/shades on پایان دادن به چیزی

to see a figure through the blinds

دیدن یک جسم پشت پرده ها

He did that as a blind.

او آن کار را به عنوان یک حقه انجام داد.

blind

قید

(قید) بدون دید - rob somebody blind پول کسی را با حقه از او گرفتن - blind drunk خیلی مست

to fly blind

بدون دید پرواز کردن (به دلیل مه یا طوفان و غیره)

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها