برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با bleed
ترجمه و جمله با bleed
(فعل) خونریزی کردن، دچار خونریزی شدن (دو مثال اول) – کمی از خون بیمار را برای درمانش از بدن او خارج کردن (روش درمانی در گذشته) – هوا یا مایعی را از چیزی خارج کردن (مثال سوم)
His lip was bleeding.
از لبش داشت خون می آمد.
Tragically, she bled to death.
به طرز غم انگیزی، او از شدت خونریزی فوت کرد. (یا = تا سر حد مرگ خون از دست داد)
We need to bleed the radiators.
ما باید آب رادیاتور را خالی کنیم.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) (در مورد رنگ، جوهر و ...) پخش شدن، رنگ پس دادن (مثال اول) – گسترش پیدا کردن یا در هم آمیختن با چیزی (معمولا با into) – جیب کسی را به تدریج خالی کردن (مثال دوم) - bleed somebody dry همه پول کسی را گرفتن (مثال سوم) - bleed red ink ضرر دادن - your heart bleeds for دلسوزی کردن
Dyes can sometimes bleed when a rug is cleaned.
وقتی قالیچه ای تمیز میشود (شسته میشود)، گاهی اوقات ممکن است رنگ پس دهد. (ماده شوینده بخشی از رنگ قالیچه را برده و این رنگ در هنگام آبکشی معلوم میشود)
His ex-wife clearly intends to bleed him for every last cent.
همسر سابق او به وضوح قصد دارد همه پول او را از او بگیرد.
The five-year war has bled the country dry.
پنج سال جنگ همه پول کشور را خشک کرد.
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: