برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با beg
ترجمه و جمله با beg
(فعل) درخواست کردن، التماس کردن (دو مثال اول) – نوعی از نشستن سگ که در آن باسن خود را زمین میگذارد و دست های او بالا است – به نظر برای چیزی یا کاری عالی بودن - beg, borrow, or/and steal هر کار لازمی را برای دستیابی به چیزی انجام دادن - beg leave اجازه خواستن (مثال سوم)
children begging for food
بچه هایی که درخواست غذا دارند
I beg you to help me! (=I beg of you to help me!)
من از تو خواهش میکنم به من کمک کنی!
I beg leave to add a few comments of my own.
اجازه می خواهم تا تعدادی از دیدگاه های خودم را بگوییم.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) beg off پا پس کشیدن از کاری که قبلا قبول کرده بودید یا پس گرفتن اجازه ای که قبلا صادر کردن بودید (مثال اول) - beg the question این سوال را ایجاد می کند (مثال دوم) - beg to differ مؤدبانه با کسی مخالفت کردن (متاسفم، نه) - beg your pardon الف: ببخشید، ببخشید چی گفتید، مودبانه از کسی درخواست تکرار حرفش را کردن (مثال سوم) ب: عصبانیت خود را از گفته کسی نشان دادن
He's always begging off at the last minute.
او همیشه در لحظه آخر پا پس میکشد.
If he has a great job but is always broke, it begs the question of where the money is going.
اینکه او یک کار خیلی خوب دارد ولی همیشه بی پول است، این سوال را ایجاد می کند که این پول کجا می رود.
I beg your pardon? What did you say?
ببخشید؟ چی گفتی؟
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: