برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با advance
ترجمه و جمله با advance
(فعل) به جلو رفتن، پیش روی کردن (سه مثال اول) – چیزی یا کسی را به جلو جابجا کردن – پیشرفت کردن (سه مثال آخر)
The army advanced towards the town.
ارتش به سمت شهر پیشروی کرد.
After gathering at city hall, the protesters advanced on the senator's office.
معترضین بعد از تجمع در تالار شهر، به سمت دفتر سناتور پیشروی کردند.
The troops advanced on the city.
سرباز ها به سمت شهر پیشروی کردند.
Discourse is necessary for advancing knowledge.
مباحثه برای پیشرفت علم ضروری است.
She's just trying to advance her own career.
او فقط در تلاش است تا حرفه خودش را ارتقا دهد.
They worked together to advance the cause of democracy.
آن ها با هم کار کردند تا هدف دموکراسی را جلو ببرند.
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) افزایش دادن در مقدار یا اندازه (مثال اول) – پیش پرداخت دادن به کسی (مثال دوم) – مطرح کردن یک ایده یا تئوری (مثال سوم)
Wages have continued to advance.
حقوق ها به افزایش یافتن ادامه داده است. (همچنان در حال افزایش است)
advance an employee a week's pay
حقوق یک هفته را به یک کارمند پیش پرداخت کردن
مطرح کردن یک بحث/دستور کار
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) به جلو انداختن یک برنامه (مثال اول) – advancer سهامی که کم کم به ارزش آن افزوده میشود، سهام رو به رشد
advance
اسم
advances
(اسم) پیشروی (مثال اول) – پیشرفت (مثال دوم) – افزایش قیمت، افزایش حقوق، افزایش مقدار (مثال آخر)
the enemy's advance
پیشروی دشمن
recent advances in medical science
پیشرفت های اخیر در علم پزشکی
Share prices showed significant advances.
ارزش سهام، افزایش خیلی زیادی را نشان داد.
(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) حرف زدن با کسی با هدف تلاش برای برقراری رابطه جنسی (مثال اول) – پیش پرداخت (مثال دوم) - in advance پیش تر، پیشاپیش، قبل از (سه مثال آخر)
She rejected his sexual advances.
او تلاش آن پسر برای برقراری رابطه جنسی را رد کرد.
I've just got a good advance on a book, my first income for three months.
من الان یک پیش پرداخت خوب برای یک کتاب گرفتم، اولین درآمد من بعد از سه ماه.
Book tickets two weeks in advance.
بلیط ها را دو هفته جلوتر رزرو کن.
Thank you in advance for your help.
پیشاپیش بابت کمک شما ممنونم.
You'll need to get a drug test in advance of starting this job.
شما قبل از شروع این کار باید تست اعتیاد دهید.
advance
صفت
(صفت) پیش از موعد، جلو جلو، قبلی
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: