برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با absent
ترجمه و جمله با absent
(صفت) غایب (مثال اول) - absent without leave غایب غیر موجه (برای نبودش اجازه نگرفته است) – ناموجود (مثال دوم) – (همیشه قبل از اسم) از سر بی توجهی (مثال سوم)
Jim has been absent from school for two days now.
جیم الان دو روز است که از مدرسه غایب است.
a community in which morality is absent
جامعه ای که در آن اخلاقیات وجود ندارد
an absent nod
یک تکان دادن سر از سر بی توجهی (حواسش جای دیگری است – مثلا طرف در حال دیدن یک برنامه تلویزیونی مهم است و شما چیزی با او میگویید و او فقط به این خاطر که بگوید مثلا گوش داده، سری تکان می دهد)
absent
فعل
absents; absented; absenting
(فعل) دوری کردن از چیزی، نرفتن به جایی
She absented herself from the class.
او از رفتن به آن کلاس خودداری کرد.
absent
حرف اضافه
(حرف اضافه) بدون چیزی (without)
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: