koobdar.ir

وبسایت آموزشی کوبدار

بخش های مختلف وب سایت کوبدار
قسمت های مختلف وب سایت آموزشی کوبدار
صفحه اصلی زبان انگلیسی دیکشنری کوبدار کامپیوتر و برنامه نویسی برق و الکترونیک
ورود/ثبت نام تماس با ما جستجو در سایت جستجو در سایت کوبدار
معنی کوبدار چیست؟
ورود به حساب کاربری ارتباط با ما

مجله آموزشی کوبدار برگ درخت کوبدار

koobdar.ir

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها

از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید

برای حمایت از ما کلیک کنید

ترجمه و جمله با station

station

اسم

US /ˈsteɪʃən/

stations

(اسم) ایستگاه یا پایانه اتوبوس یا قطار و غیره (مثال اول) – یک ساختمان یا مکانی که مرکزی برای خدمات یا فعالیت خاصی است (چهار مثال آخر)

a train station

یک ایستگاه قطار

a police station

یک پاسگاه

a gas station

پمپ بنزین

a fire station

یک ایستگاه آتش نشانی

a research/space/weather station

یک ایستگاه تحقیقاتی (مثلا مکانی که در یک منطقه مانند قطب برای تحقیقات خاصی ایجاد می شود)/یک ایستگاه فضای/یک ایستگاه هواشناسی

(اسم – ادامه بررسی معنی واژه) مکانی که در آن کسی کاری را انجام می دهد یا منتظر یک دستور یا وظیفه است (موقعیت، پست - مثال اول) – طبقه اجتماعی (مثال دوم) – شرکتی که برنام های رادیویی یا تلویزیونی پخش می کند (مثال سوم) – یک مزرعه

You are not allow to leave your station without permission.

شما اجازه ندارید بدون اجازه پست خود را ترک کنید.

Marrying above one's station has been the source of the most Bollywood movies.

ازدواج کردن با کسی از طبقه اجتماعی بالاتر، منبع بیشتر فیلمهای بالیوود (سینمای هند) بوده است.

The station broadcasts 24 hours a day.

این کانال 24 ساعته برنامه پخش می کند.

station

فعل

stations; stationed; stationing

(فعل) کسی را در یک موقعیت یا پست گماشتن

Troops were stationed behind the gate.

سربازها پشت دروازه مستقر شدند.

برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:

لیست آموزش ها