برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید:
از ما جهت گسترش آموزش های زبان انگلیسی کوبدار حمایت کنید
معنی فارسی و جمله با fall + تلفظ صوتی
ترجمه و جمله با fall
(فعل) افتادن – پایین آمدن یا ریختن (مثال دوم) – کم شدن یا پایین آمدن در مقدار یا تعداد یا استحکام
او افتاد و به دستش آسیب زد.
They expect three inches of snow to fall tonight.
آن ها انتظار دارند امشب سه اینچ برف ببارد (بریزد).
Her blood sugar levels fell below normal.
سطح قند خون او به زیر نرمال پایین آمد (رسید).
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) از یک حالت به حالت دیگر رفتن (مثل خوابیدن) – شکست خوردن، فتح شدن (مثال دوم) – (در مورد سرباز) مردن
He fell asleep reading the newspaper.
او هنگام خواندن روزنامه خوابش برد.
شهر توسط دشمن فتح شد. (شهر مقابل دشمن شکست خورد.)
a memorial to those who fell in the two world wars
یادبودی برای کسانی که در جنگ جهانی دوم کشته شدند
(فعل – ادامه بررسی معنی واژه) در زمان خاصی روی دادن، اتفاق افتادن – متعلق به یک گروه یا رده خاص بودن – (در مورد مو یا لباس) به صورت شُل یا نرم افتادن یا به پایین ریختن (مثال آخر)
fall
اسم
falls
(اسم) فصل پاییز، خزان – سقوط، افتادن (مثال دوم) – شکست یا سقوط
برای مشاهده لیست آموزش های ویژه کوبدار گزینه زیر را انتخاب کنید: